در حال بارگذاری ...
...

در حدود سه چهار سال پیش آقای رادی به من می گفت که"لبخند با شکوه آقای گیل" در ردیف کارهای توست. من به دلیلی که کار شده بود، علاقه ای به این کار نداشتم. منتها با یکی دو بار گفتن رادی، من این بار خریدارانه به سراغش رفتم. وقتی خواندم، دیدم حیف است. گرفتارش شدم.

در حدود سه چهار سال پیش آقای رادی به من می گفت که"لبخند با شکوه آقای گیل" در ردیف کارهای توست. من به دلیلی که کار شده بود، علاقه ای به این کار نداشتم. منتها با یکی دو بار گفتن رادی، من این بار خریدارانه به سراغش رفتم. وقتی خواندم، دیدم حیف است. گرفتارش شدم.

رضا آشفته، رضا قنبری:
«نمایش"لبخند با شکوه آقای گیل" نهمین اثری است که من از استاد اکبر رادی روی صحنه می برم. حدود یک سال پیش در شبی من به رادی گفتم که می خواهم از شما 10 تا کار به صحنه ببرم، او خندید و گفت:«حالا چرا 10 تا کار؟» گفتم: پس چند تا؟ گفت: 15تا باشد هم اشکالی ندارد. باید در پاسخ به او بگویم که تا آن جایی که من زنده باشم این کار را می کنم.»
هادی مرزبان در جلسه مطبوعاتی نمایش"لبخند با شکوه آقای گیل" با گفتن مطلب بالا، افزود:«کار آینده مان، منهای"دکتر نون" که این وسط پرانتزی باز شده و حتماً هم آن را کار می کنیم، "خانمچه و مهتابی" اکبر رادی خواهد بود. به قول دوستان هنوز جوهر متن رادی خشک نشده، تو می روی سراغ آن. خارج از شوخی، همین طوری هم هست. نمی دانم دست خط آقای رادی را کدامتان دیده اید؟ بسیار ریز می نویسند. وقتی"پلکان" را به من برای کار کردن داد، وقتی می خواستم متن را بخوانم. من رفتم ذره بین خریدم که آن را بخوانم، البته خطش ریز و در عین حال بسیار مرتب است. درست مثل این که تایپ شده، اما خط خاصی است.»
وی در ادامه با اشاره به این که"لبخند با شکوه آقای گیل" را در سال 51 برای اولین بار رکن الدین خسروی به صحنه آورده است، گفت:«در حدود سه چهار سال پیش آقای رادی به من می گفت که"لبخند با شکوه آقای گیل" در ردیف کارهای توست. من به دلیلی که کار شده بود، علاقه ای به این کار نداشتم. منتها با یکی دو بار گفتن رادی، من این بار خریدارانه به سراغش رفتم. وقتی خواندم، دیدم حیف است. گرفتارش شدم. دوباره که خواندم بیشتر گرفتارم کرد. وقتی ماجرای دکتر نون پیش آمد، دیدم که بهترین فرصت است تا"لبخند با شکوه آقای گیل" را کار کنم.»
پس از این انتخاب، او مجبور شد بازیگران جدیدی را جایگزین بازیگران دکتر نون کند برای آن که با شخصیت های لبخند با شکوه آقای گیل تناسبی نداشتند. او در عمل و با شدت و تعجیل، 3 ماه برای این متن وقت تمرین صرف می کند تا آن را به صحنه بیاورد.
این کارگردان در ادامه، پاسخگوی این پرسش شد که چرا مدام به سراغ اکبر رادی می رود؟ و گفت:«شخصیت رادی بیش از هر چیزی برایم اهمیت دارد. رادی پهلوان درام نویسی عصر ما. مردی که شخصیتش طوری ساخته شده است که من همیشه از پایین به او نگاه کرده ام. یک رابطه مرید و مرادی بین ما هست. من در بروشور"ملودی شهر بارانی" نوشته ام: رادی، همیشه معلم من. منهای تمام این ها. او درام خود را در خدمت کسی در نیاورده و هیچ وقت الکی به به و چه چه نکرده است. فقط به انسان و روابط بین انسان ها فکر کرده است. مضافاً درد مشترکی بین خودم و رادی از سال 62 و 63 پیدا کرده ام، من یکی از بزرگترین دغدغه هایم بی عدالتی ها بود. بهترین نمونه ای که در این زمینه می توانم پیدا کنم، در آثار رادی موج می زند. در این آثار فقر بود، گرسنگی بود. علاوه بر این که دیالوگ های رادی نظیر ندارد. من نمی خواهم هندوانه زیر بغل کسی بگذارم. من شده شب هایی که از کار خسته شده ام. فلان اثر رادی را برداشته ام و مقداری از آن را می خوانم. من با آدم های رادی خیلی رفیق هستم. شخصیت پردازی های رادی بی نظیر هستند. سهل و ممتنع هستند، این آدم ها به ظاهر ساده اند اما در باطن هر کدام از ابعاد و اعماقی برخورداند. مخصوصاً شخصیت های لبخند با شکوه آقای گیل.»
وی درباره دکور عظیم این نمایش گفت:«این دکور بر حسب نیاز شکل گرفته است. من از رادی کاری آورده ام که فقط وسط صحنه تختی بوده است. یا یک پنجره آن گوشه آویزان بوده و چیز دیگری نبوده است. مضافاً رادی هم در این متن اشاره کرده، او سه صفحه درباره دکور صحنه توضیح داده و بعد گفته است، در نهایت خود کارگردان می تواند از این توضیحات استفاده کند. این رئالیسم که برخی براساس آن می گویند رادی چخوفی است. من همیشه می گویم که رادی تنها چخوف، تنها میلر و تنها ایبسن ایرانی است. غالباً کارهای او این جوری هستند.»
سپس نوبت به بهزاد فراهانی، بازیگر این نمایش رسید که گفت:«من از بازیگران نسل 40 هستم که با افتخار می گویم که در اولین اثر آقای رادی بازی کرده ام. الان هم خوشحالم که این افتخار به من داده شد، در اثر دیگری از او بازی کنم. ما رادی را با کارگردانی شاهین سرکیسیان در سال 44 آغاز کردیم و سال 45 متأسفانه پرده سوم این اثر نیمه کاره ماند و این عزیز رفت. آربی آوانسیان از انگلیس برگشت و به وصیت سرکیسیان، اثر را در دست گرفت. به هر حال روزنه آبی را بازی کردیم.»
وی افزود:«همان طور که مرزبان می گوید عدم وابستگی اکبر رادی به انواع نحله های فکری به صورت تشریفاتی و حزبی و... باعث شده که شبهه ای را پیش نیاورد. اکبر رادی پیرو اندیشه های عدالت اجتماعی و دموکراسی است. رئالیسم اجتماعی در تمام آثارش موج می زند، منتها یک تفاوت خاصی در آثارش وجود دارد که با تمام آثار رئالیسم اجتماعی که الان عمرشان دارد به پایان می رسد، متفاوت است. آثار رادی آن قدر ژرفش ساختاری و اندیشگی دارد و به قدری حساب های دقیق جامعه پشتش هست که کهنه شدنش باور کردنی نیست. آثار او مثل تمام کشورهای صاحب پیشینه ادبیات نمایشی از کلاسیسم ادبیات برخوردار هستند. من به خاطر دارم که بهترین استادم در فرانسه یکی از شاگردان همسر برشت بود و برایم جالب بود که از آن طرف یک اثر تند مانند مادر برشت را در دست گرفت و از این طرف مردم گریز مولیر را در دست گرفته بود. وقتی من کار را دیدم متوجه نکته خیلی مهمی شدم. آن ها به داشته های گذشته خود احترام می گذارد، هیچ چیزی را به راحتی از دست نمی دهند. اگر مولیر آن ها به عنوان سمبل درام نویسی در فرانسه مطرح می شود، هر یک سال یا دو سال به طرفش می روند و یکی از آثارش را روی صحنه می برند.»
وی افزود:«کلاسیک های ما چه کسانی هستند؟ آثار میرزا آقا تبریزی و استادش را هیچ وقت یاد نمی کنیم. چرا دیگر آثار نوشین اجرا نمی شود؟ چرا کارهای استاد حالتی اجرا نمی شود؟ استاد ساعدی، بیضایی و بعد رادی. این ها بهترین آثار کلاسیک را خلق کرده اند. بعد از پشت شیشه ها و یا قبل از آن، لبخند با شکوه آقای گیل قرار می گیرد. اجرای این متن به شما نشان می دهد که پیش از انقلاب چه نوع متنی و با چه سبک و اندازه ای اجرا می شده است. ما باید هرازگاهی به سراغ متون کلاسیک نمایشی خود برویم. "چوب به دست های ورزیل" با اجرای مداوم زنده می ماند. "آی با کلاه آی بی کلاه" و الی آخر. "لبخند با شکوه آقای گیل" یکی از بهترین درام های ایرانی است. یکی به این دلیل که شخصیت پردازی در این اثر زیبنده پروسه های رشد درام در این مملکت است. چون ما در آثار پس از انقلابمان کمتر شخصیت سازی در حد متعالی می بینیم. برای هر کدام از این شخصیت ها می توان 5 یا 6 صفحه رزومه نوشت. در این شخصیت ها تصنع وجود ندارد. این متن آدم را به گفته مرزبان، یاد آثار ایبسن و اگر نظر مرا بخواهد استریندبرگ می اندازد. این مهجوری ناشی از سیاست غلط کلان در نگاه به مسائل ادبی این ملک است. اکبر رادی، این غصه مند امروز و به درد نشسته میهن مان، گل سر سبد درام نویس های این مملکت است. مگر چند تا از این ها نداریم. سه چهار تا که تعداد انگشت های یک دست می شود. متأسفانه آن قدر در رنجوری و تلخکامی این ها را قرار می دهیم که فضاهایی که آن ها در آثارشان می سازند، به همان میزان سنگین است که فضاهای درونی زندگی خودشان.»
بهزاد فراهانی در ادامه به طرح چند پرسش پرداخت و گفت:«کدامیک از شما درام نویسی مانند خجسته کیا را می شناسید؟ کدام یک از شما نویسنده"گلدسته" در ذهنتان هست؟ و نویسنده های بزرگ دیگر؟ این بد است که ما گذشته خودمان را ندانیم. اگر گذشته را ندانیم مثل قافله ای می شویم که بره بره طره طره هستش، و این دردناک است. آرزوی عمر دراز برای رادی دارم.»
هادی مرزبان با اشاره به 37 سال کار مدام هنری خود گفت که افتخار می کنم با بهزاد فراهانی ناباورانه و خیلی راحت در این کار همکاری داشته ام. از فکر و دانش او استفاده کرده ام و در ادامه گفت: همین چند شب پیش که خانم و پسر بزرگ آقای رادی به دیدن کار آمده بودند و رادی هم به دلیل کسالت نیامده بودند، با من تلفنی تماس گرفتند و گفتند که ما نگران حال بهزاد فراهانی هستیم که خیلی زیاد انرژی صرف این کار می کند. من هم گفتم که ما هم نگران او هم هستیم چون در صحنه آخر خیلی انرژی می گذارد.»
او در ادامه به این مسائل که نسل امروز به سراغ آثار رادی نمی روند، پرداخت که این پرسش از بیخ و بن قابل رد شدن است برای آن که هر جوانی سراغش می رفت، او هم متن ها را در اختیارشان می گذاشت. به همین دلیل من کمی ناراحت شدم و با او صحبت کردم که به هر کسی مجوز کار ندهد. همین الان چهار نفر لیسانس و فوق لیسانس دارم که روی آثار رادی پایان نامه نوشته اند. و در این خصوص گفت:«من به آثار او مثل خانواده خودم نگاه می کنم مثل این است که یکی بخواهد به خواستگار دختر دوستم برود و من چون می دانم دختر خیلی خوب و نازنینی است درباره این خواستگار خیلی تحقیق می کنم تا در نهایت داماد خوبی دربیاید و بعدها این رابطه به طلاق نینجامد.»
علت ماندگاری
بهزاد فراهانی هم گفت:«در آثار شکسپیر یکی از علت های ماندگاریش این است که در روانشناسی اجتماعی و شخصیت سازی بسیار موفق است. روانشناسی درون آثار شکسپیر برای هر نسلی دلپذیر است، چون سهمی از شرایط و فضایی را که بر سر خودش درآمده در این آثار می بینید، نوعی همذات پنداری می شود. زمانه ای در این آثار می بینیم. ملت هفتاد میلیونی دقایقی که می خواهند در کنار خانواده غصه مندی خود را فراموش کنند. با باز کردن تلویزیون کژ سلیقه ترین و بی محتواترین درام ها به خورد ملت ما داده می شود. این برای این است که سطح نگاه ما در مواجه با آثار عمیق به حداقل برسد. هر شب این سریال ها ساحت مقدس خانواده های ایرانی را پر می کند. آثار ساده و زود هفتم که اصلاً با هم همذات پنداری نمی کنیم. با این کار ما را عادت به ساده انگاری و ساده پنداری می دهند و بعد از ژرف اندیشی و تحلیل دور می شویم و دیگر در مواجهه با آثار عمیق و اصیل از تحلیل و ارتباط درست باز می مانیم. به همین دلیل است که در این مملکت آدم هایی مثل فرسی، یلفانی و خجسته کیا دیگر نیستند. نسل جوان که می اندیشد و سر به سالن تئاتر می زند با این هدف می آید که با خودش فکر و اندیشه ای بیرون ببرد. نمونه اش هم آثار رادی است که در این 10 شب اجرا، سالن خیلی پر بوده است.»
اضمحلال افراد جامعه
هادی مرزبان با اشاره به اضمحلال یک خانواده اشرافی در لبخند با شکوه آقای گیل گفت:«این متن با زمانه امروز کاملاً تناسب دارد، آیا امروز در جامعه ما اشرافیتی وجود ندارد. فکر می کنم که اشرافیت هست ولی لباسش فرق کرده است. امروز شاید دیگر از مدل مو و کراوات خبری نباشد، اما اشرافیت و اختلافات طبقاتی وجود دارد.»
بهزاد فراهانی هم در این باره گفت:«در این متن لایه های گوناگون اجتماعی در حال اضمحلال است. آن کس از دانش فلسفی برخوردار است، در اضمحلال است. آن کس به نوعی دلبسته مسایل مادی است، در حال اضمحلال است. آن کس در طبقه رنجبران است، در حال اضمحلال است. چه آن که کارخانه دارد، چه آن که به نیچه دلبسته است و... همه در حال اضمحلال هستند.»
زیاده نویسی و مینیاتورنویسی
هادی مرزبان افزود:«من دنبال توی جوان نمی افتم، توی جوان اگر دلت خواست، حرمت قائل شدی و فکر کردی که من حرفی برای گفتن دارم، به سراغم در این سالن می آیی. اگر به چراهای این کار به مدت یک روز هم فکر کنی، برایم کافی است.»
وی درباره زیاده نویسی اکبر رادی توضیح داد: برخلاف رأی این عده از منتقدان من که 9 اثر او را به صحنه آورده ام، اعتراف می کنم که او آن قدر مینیاتور گونه تمام لحظه ها را کنار هم قرار می دهد که اصلاً نمی توان یک جمله را از این متن ها کم کرد. دلم نمی آید این کار را بکنم. در عمق تک تک دیالوگ ها دو وجه وجود دارد. باید خاکستر را کنار زد و گلوله آتش را از زیر آن بیرون آورد. دیالوگ های او ظاهر و باطن دارد. اگر بتوانند باطن آن را کشف کنند، می بینند که در برابر این دیالوگ ها کم می آورند.»
هادی مرزبان در این جلسه اعلام کرد که اکبر رادی در هاملت با سالاد فصل یک حرف جهانی دارد و در ارتباط با انسان. من آن قدر شیفته این متن شدم که در هر لحظه یک نکته در آن کشف می کردم. البته او لطفی کرده و در کتاب "صحنه آبی" این متن را به من تقدیم کرده است.»